جایگاه فناوری های نوین در آموزش و پرورش
آموزش و پروش نهادی است که مردم جامعه انتظارات زیادی از آن دارند. نهادی که باید نسل آینده را تربیت کند و به آنها آموزش دهد . در واقع بنیان توسعه یک جامعه از آموزش و پرورش و از مدارس شروع می شود و انتظار می رود که برای این منظور معلمان توانمندی داشته باشیم تا آنها بتوانند دانش اموزان خلاق و توانمند و مسول را تربیت کنند. اما وضعیت فعلی آموزش و پرورش به ما چه می گوید؟ چند درصد معلمین در امر تحقیق و ترجمه و تالیف کتب و نوشتن مقالات شرکت دارند. آیا دانش آموزان مدارس آموزشهای لازم را می بینند؟
هر سال به مناسبت های مختلف بخشنامه هایی به مدارس فرستاده می شود که بر اساس آن از معلمان و دانش آموران خواسته می شود تا در باره موضوعات مختلف مقالاتی بنویسند. کمتر معلم و دانش آموزی پیدا می شود که انگیزه کافی برای نوشتن مقاله از خود نشان دهند و کسانی هم که در این امر شرکت می کنند مقاله در نطر آنها عبارتند از، جمع آوری کوکورانه از اینترنت و پشت سر هم قرار دادن مطالب است. بدون ذکر منابع و بدون رعایت اصل امانت داری و اخلاق مداری است و گویا امانت و اخلاق اصلا معنی ندارد. واقعیت این است که در بین معلمان ما کمتر کسی است که می فهمد که مقاله استاندارد باید چگونه نوشته شود. وقتی از مقالات ISI صحبت می شود بیشتر معلمان از ان سر در نمی آورند.
امروزه در آموزش و پرورش از تولید محتوا الکترونیکی صحبت می شود راستی چند درصد ما تولید محتوا داریم؟ آیا اصلا مفهوم تولید محتوی را می دانیم یعنی چه؟ با این اوصاف تحقیقات علمی و میدانی هم جای خود دارند.
سالهاست آزمایشگاههای مدارس به زباله دان تبدیل شده اند و هیچ نیرویی برای مدیریت و راه اندازی آزمایشگاههای مدارس تعلق نمی گیرد. بسیاری از دانش آموزان از ما می پرسند آقا ما را به آزمایشگاه نمی برند؟
مشکل بزرگ دیگری که ما داریم این است که مدارس از نظر تکنولوازیها و فن آوری های جدید نسبت به نهاد های دیگر عقب می باشد. در همین راستا کامپیوترهای بیشتر مدارس دولتی به هفت یا هشت سال قبل تعلق دارند و پاسخ گوی نرم افزار های جدید که سرعت بالای سی پی یو و گرافیک بالا را می طلبند نیست. و اگر در این مدارس معلمی بخواهد از نرم افزار گوگل ایرث استفاده کند و مثلا وضعیت جغرافیای ایران را توضیح دهد یا کامپیوتر ها جوابگو نیستند یا اینترنت مشکل دارد یا همکار اطلاعات لازم را از نرم افزار ندارد. چنین واقعیت هایی برای نهادهای دیگر ممکن است زیاد ایراد نداشته باشد اما برای آموزش و پرورش مایه تاسف است.
مسئولین سازمان آموزش و پرورش از هوشمند سازی مدارس می گویند اما واقعیت مدارس به ما چه می گوید؟ ما چه تعریفی از هوشمند سازی داریم؟ مگر چند تا کامپیوتر قدیمی به هم شبکه شدند و چند تا پروژکتور نصب شد مدرسه هوشمند می شود؟
به نظر می رسد که مدارس ما به علل فراوان هم راستا با رشد تکنولوژی و فن آوری های نوین نیستند و آموزش و پرورش ما نمی تواند افراد آگاه و فرهیخته برای جامعه تربیت کند که بر اساس آن سیستم خروجی ما بتواند بنیان های جامعه را متحول کند. مشکل ما در آموزش و پرورش حقوق نیست بلکه فهمیدن و نفهمیدن است. اگر می فهمیدیم پول هم داشتیم. برای همین است که اگر حقوق ها را ده برابر هم کنیم دردی را درمان نمی توانیم بکنیم و مشکلات سر جای خود باقی خواهد ماند.
ما در آموزش و پرورش به مسئولین هوشمند و با سواد و با انگیزه نیاز داریم تا توانایی درک و حل معضلات آن را داشته باشند به نظر بنده یک تیم جوان با انگیزه و هوشمند بهتر از پیر ها کار می کنند.
واقعیت این است که تنها چیزی که در مدارس به چشم نمی خورد رویکرد علمی و تحقیقی است. کتابها همانطور که هست تدریس می شوند و زمان به سرعت سپری می شود و زنگ خانه به صدا در می آید. و معلم بعضا فرصت رسیدگی به کارهای معمول خود را هم پیدا نمی کند چون حجم کار زیاد در یک محدوده زمانی کوتاه گنجانده شده است. این در حالی است که بیشتر معلمین شیفت بعد از ظهر بیکار هستند و مدارس هم در شیفت بعد از ظهر خالی می باشند و هیچ استفاده از آنها نمی شود. شاید به خاطر این است که ما نمی خواهیم پژوهش داشته باشیم و نمی خواهیم محیط تحقیقات علمی داشته باشیم و نمی خواهیم این جامعه را از فلاکت نجات دهیم. شایدهم می خواهیم معجزه کار خود را انجام دهد و از این دانش آموزان طلبکار و راحت طلب و شلوغ اعجوبه ای درست کند و برای آنها آینده درخشان به ارمغان بیاورد.
بسیاری از افراد آگاه به مسائل حوزه آموزش و پرورش می گویند که جامعه ما به درجه ای از کمال نرسیده است که درک کند که برای امور آموزش و پرورش باید اهتمام جدی نشان بدهد. برای همین است که گروهی معتقد هستند که آموزش و پرورش مصرف کننده است نه تولید کننده. و هنوز متوجه نیستند که ارزش کارتدریس را نمی شود با کار یدی و مشاغل دیگر برابر دانست و با آنها مقایسه کرد.
به نظر میرسد آموزش و پرورش در کار کرد خود برای تربیت افراد جامعه که بتواند به آنها بفهماند که تمام بنیانهای جامعه مترقی بر دوش آموزش و پرورش است کوتاهی کرده است. و همچنین نتوانسته افراد فرهیخته و هوشمندی تربیت کند که بتواند سیستم خودش را تقویت کند.شاهد مثال می تواند تمام قانون گذاران و مسئولین مرتبط با آموزش و پرورش باشد.
ما طرحها و برنامه های زیادی داریم که در ظرف آموزش پرورش متولد شده اند و اهداف اغلب آنها متعالی می باشد. اما این طرح ها و برنامه به علل فراوان نتوانسته اند خوب اجرا شوند درنهایت بیشتر آنها به شکل بخشنامه ای و فریبکارانه اجرا می شود.
آخرین تلاشهای امیدوارانه سند تحول بنیادین است امیدواریم که این سند تحول بتواند آموزش و پرورش ما را انبوهی از معضلات نجات دهد. به نظر نویسنده مسائل آموزش وپرورش پیجیده تر از آن است که بخواهیم به این زودی موفقیت را پیش بینی کنیم.